پیش درآمدی به جشنواره فجر.
مروری بر مهمترین نقاط قوت و ضعف سینمای ایران پس از جشنواره فجر
خوشبختانه امسال مثل سال گذشته خبری از آثار ضعیف پیشکسوتان سینمای ایران نبود و از سوی دیگر فیلمسازان جوان به طور کامل گوی سبقت را از نسلهای پیش از خود ربوده بودند. سینمای ایران در حصار ملودرام های به ظاهر اجتماعی افتاده است و دچار رکودی عمیق در تنوع ژانر شده ایم.
مدرسه آینه: جشنواره فیلم فجر با همه پستی و بلندی هایش به پایان رسید، با همه ایراداتی که در سینمای ایران اپیدمی شده است و برای حل شدن آنها هنوز باید نوشت و تجربه کرد و صبوری کرد. اگر بخواهیم به جشنواره های پس از سال ۹۰ امتیازی بدهیم، می شود جشنواره امسال را به لحاظ کیفیت آثار، در کنار جشنواره سال ۹۲ (چ، شیار ۱۴۳، خط ویژه، آرایش غلیظ، آذر شهدخت، رستاخیز و…) جزء بهترین جشنواره های سالهاش گذشته دانست.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که کماکان موسیقی و تصویربرداری جزء برجسته ترین ویژگی های سینمای ایران هستند و کماکان شخصیت پردازی و فیلمنامه و انتخاب موضوع و مضمون بزرگترین ضعفهای این سینم محسوب می شوند. خوشبختانه امسال مثل سال گذشته خبری از آثار ضعیف پیشکسوتان سینمای ایران نبود و از سوی دیگر فیلمسازان جوان به طور کامل گوی سبقت را از نسلهای پیش از خود ربوده بودند. تعداد قابل توجهی از آثار حرفهای جدیدی در ساختار داشتند و تلاش کرده بودند حرفهایشان را در قالبهای ساختاری جدیدی بریزند. انیمیشن به عنوان قالبی جدید رسما به سینمای ایران اضافه شده و فیلمهای مستند روند رو به رشد خود را ادامه داده اند. اما متاسفانه فیلمهای هنر و تجربه پیشرفت خاصی نکرده اند و صرفا درجا زده اند و بیشتر عرصه را بر دیگر بخشهای سینمای ایران تنگ کرده اند. هنوز فیلمسازان ایرانی در انتخاب مضمون در آثارشان مشکل دارند و موضوعاتی نخ نما شده همچون خیانت، دروغ و قصاص جزء مضامین پررنگ در آثار فیلمسازان ایرانی است. سینمای ایران در حصار ملودرام های به ظاهر اجتماعی افتاده است و دچار رکودی عمیق در تنوع ژانر شده ایم. جنبه سرگرمی و کمدی در سینمای ایران کمرنگ است و کماکان مخاطبان با انبوه فیلمهای تلخ و سیاه مواجهند. مشکلات اخلاقی و ابتذال در فیلمهای ایرانی رو به فزونی گذاشته است و نه تنها خبری از فیلمهای کودک نیست که اساسا مدیریت سینمای ایران برنامه ای برای جذب توأمان خانواده ها و کودکان به سینما ندارد. جشنواره زدگی در سینمای ایران موج می زند و به نظر می رسد تعداد زیادی از فیلمسازان ایرانی دورخیزهایشان بیشتر برای فتح جشنواره های جهانی است تا طرح مسائل و حل مشکلات جهانی. قهرمانها در سینمای ایران مرده اند و جای خود را به انسانهای شکست خورده و خانواده های از هم پاشیده داده اند و هیچ فیلمسازی به دنبال تزریق خودباوری به رگهای جامعه نیست. اما با همه این اوصاف آینده سینمای ایران روشن می نماید و بارقه های امیدی که در این جشنواره رویت شد، به تمام علاقه مندان هنر و سینمای ایران این انگیزه را می دهد که برای تقویت نقاط قوت و زدودن تیرگی ها از این سینما تلاش کنند.
ما هم در مدرسه آینه هر روز با پرونده های ویژه، نقدها، بررسی ها و نکات روزانه نویسندگان سایت مدرسه آینه در خدمت شما بودیم. فرصت محدود جشنواره و سرعت وقوع حوادث به قدری است که جز تندنوشته ها و خرده یادداشت های روزانه فرصتی برای تعمق و تامل بیشتر برای نویسندگان باقی نمی گذارد و روزهای پس از جشنواره فرصت مناسبی است برای نگارش مطالب عمیق تر و با نگاه کلی تر به فیلمهای امسال جشنواره. بر همین اساس مطالب نویسندگان جشنواره بر فیلمهای جشنواره فجر به دو شکل ادامه خواهد یافت، یکی مطالب جمع بندی شده تخصصی از جشنواره فجر که از امروز به مرور در قالبهای نقد، یادداشت و فوت و فن در سایت قرار داده خواهد شد و دیگری مطالب تخصصی که در زمان اکران فیلمها در طول سال روی سایت قرار خواهد گرفت. ضمن اینکه در این مطلب پایانی جشنواره، نکات نویسندگان مدرسه بر فیلمهای باقیمانده از جشنواره را در ادامه این مطلب مشاهده خواهید کرد. امیدواریم که این تلاش اندک به اندازه خود بتواند به بهتر شدن سینمای ایران کمک کند. انشاءالله.
سیانور/ سودای سیمرغ/ ساخته بهروز شعیبی
محمدصادق باطنی: سیانور روایتگر تحولات مجاهدین خلق در ایام پیش از انقلاب است. فیلم از یک سو داستان شهیدان مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را روایت میکند که به دلیل گوشزد کردن انحراف مجاهدین از اسلام توسط آنها کشته می شوند و از سوی دیگر با داستان مجاهدین مارکسیستی مواجهیم که دین را تا جایی پذیرفته اند که مانع مبارزه نشود. داستان از آنجایی آغاز می شود که تعدادی از منافقین دو سرهنگ امریکایی را ترور می کنند و حالا ساواک بدنبال دستگیری تروریستهاست و در همین بستر، بهروز شعیبی همه حرفهای خود را زده است و تلاش کرده جریان شناسی قابل تاملی نسبت به مجاهدین خلق و انحرافاتشان داشته باشد.
فیلمبرداری سیانور با نگاتیو انجام شده و به همین دلیل جنس تصاویر رنگ و بوی فیلمهای قدیمی را دارد. شعیبی خط زمان را در جای جای اثر می شکند و وقایع را پیش و پس تعریف می کند و از روایتگری تخت و یکنواخت اثر پرهیز می کند. موسیقی در فیلم به فضاسازی کمک می کند و دوربین هم از ثبات قابل قبولی برخوردار است، طراحی صحنه، چهره و لباس هم در اثر قابل قبول و موفق بوده است. فیلم در کل فیلمی روان و جذاب است که هم اکشن دارد و هم درام و همه عناصر جذاب برای همراهی مخاطب در آن قرار دارد. گرچه یکی دو ایراد فیلمنامه ای و منطقی نبودن شکستن خط زمان در پاره ای از اوقات به روایت فیلم لطمه زده است، ولی بدون شک فیلم سیانور در بین آثار جشنواره فجر از بهترینهاست و مخصوصا از فیلم مشابهش «امکان مینا» چند سر و گردن در شخصیت پردازی و ساختار و مضمون جلوتر و ارزشمندتر است. کاش داوران جشنواره اینقدر راحت از کنار سیانور نمی گذشتند، مطمینا تماشاگران، فیلم سیانور را که در هیچ یک از بخشها حتی نامزد هم نشده خواهند دید و بر بی عدالتی روا شده بر آن صحه خواهند گذاشت.
محید فضایلی: فیلمنامه سیانور بسیار درخشان است. به نوعی که تقریبا هیچ کجا از ریتم نمی افتد و همواره به پیش می رود. یکی دیگر از نکته های بسیار مهم نوشته مسعود احمدیان این است که بیننده را همراه با فیلم آگاه می کند. بیننده از فیلم جلو یا عقب نمی افتد و همواره آنچیزی که نیاز دارد را می بیند. شخصیت ها در فیلمنامه ساخته شده اند و داستان نیز از درون اتفاقات می جوشد و چیزی تحمیل شده بر آدمها نیست. از یک خطای دم دستی تدوینی که صرف نظر کنیم، فضاسازی کار بسیار تحسین برانگیز است، همینطور بازی ها و موسیقی بهزاد عبدی. اما نقطه اوج کار عوامل فنی، فیلمبرداری علیرضا برازنده است. برازنده برای سومین بار پس از آرایش غلیظ و بوفالو، دست به فیلمبرداری با نگاتیو زده است. این ریسک بزرگ، اثر مثبت خود را در بافت تصاویر و همچنین سختگیری ناشی از نبودن هارد های پرظرفیت نشان داده است.
محمد امین ابراهیمی: به نظر من هم سیانور فیلم خوب و شریفی بود و با فاصله از امکان مینا جلوتر. به خصوص بعضی سکانس ها برایم جالب بود. مثلا سکانس ترور مجید واقفی که با آهنگ وسترن جالبی ترکیب شده بود. به نظرم قاب ها هم کمی بیشتر وسترن بود جالب تر می شد! مطلب دیگری که من درگیرش بودم ژانر نوآر بود. این که اصلا قابلیتی توی سینمای ایران دارد یا نه. به نظرم سوژه ی این فیلم به شدت قابلیت نوآر شدن داشت.
یکی از نقاط ضعفی که در فیلم نامه ی اثر وجود داشت مجددا درست نچیدن پیشبرنده ی داستان بود. چه کسی داستان را پیش می برد؟ به نظر همه ی اتفاقات حول مجید شریف واقفی است نه فخرا، پس حقش بود بیش از چند فلاش بک به شهید شریف سر بزنیم. به علاوه که فیلم بعضی مواقع از فخرا به طور کلی جدا می شود و اصلا فراموش می کند که آدم اصلی داستان این بنده خداست! نکته ی دیگر اینکه به قول منطقدان ها معنای جدید توی اصل عدم ارتفاع و اجتماع نقیضین شکل می گیرد وگرنه این همانی است که تاتولوژی است. به نظرم درام هم همین است. توی تضاد است که درام شکل می گیرد یعنی اگر شما یک پیشبرنده داشته باشید، چیزی باید مقابل او بایستد و در هم تنیده با پیشبرنده، خلاف جریان او حرکت کند. با یک عاشقانه آبکی بین دو آدم به ظاهر متضاد درام درست و حسابی شکل نمی گیرد. البته این که چقدر باید برای هر شخصیت و موضوع وقت گذاشت چیزیست که بر اثر تجربه امیدواریم به دست بیاید. در نهایت سیانور فیلمی بود که ارزش ساخت بالایی داشت و به نظرم مهم همین است و نقطه ی قوت یعنی سوژه ی بسیار خوب فیلم صد در صد بر نقاط ضعف فیلم می چربید.
به دنیا آمدن/ سودای سیمرغ/ ساخته محسن عبدالوهاب
محمدصادق باطنی: فرهاد و پری زوج هنرمند میانسالی هستند که با پسرشان کیان زندگی آرامی را سپری می کنند. تا اینکه یک بارداری ناخواسته آرامش زندگیشان را بر هم می زند. فرهاد بر سقط جنین مُصر است و پری می خواهد بچه را نگه دارد. برخی از دلایل فرهاد از این قرار است: «از پسش بر نمی آییم، تا ۷۰ سالگی اش را باید ساپورت کنیم، می خواهیم برای خودمان زندگی کنیم، خانه و ماشینمان را بهتر کنیم، شغلمان را داشته باشیم و بچه دوم مانع است!» در مقابل تمام استدلالهای او، تنها استدلال پری برای بچه دار شدن این است که «من این بچه را نگه میدارم!» در بخشی از فیلم هم خواهر پری با لهجه یزدی ضعیفی، از منظر دین و قرآن استدلالهایی برای بچه داری میکند که در میزانسن فیلم این استدلالها اصلا منطقی جلوه نمیکند.
به غیر از این، فیلم چند پیرنگ فرعی هم دارد. پری بازیگر تیاتر است و به تیاترشان بدلیل چند دیالوگ و یک شخصیت مجوز نمیدهند. فرهاد هم مستندساز است و بخاطر پرداختن به سوژه های ملتهب اجتماعی تهیه کننده اش را از دست میدهد. خلاصه اینکه محسن عبدالوهاب در بخشهایی از فیلم پیرنگ اصلی فیلمش را رها نمیکند و به سراغ بیانیه های سیاسی و اجتماعی می رود که فیلمش دقیقا هم از همین نقاط لطمه میخورد. تصویربرداری فیلم روی دست و گاهی تعقیب کننده است و رنگها سرد هستند. لحن فیلم گاهی به طنز نزدیک می شود و بازیگران فیلم تلاش قابل قبولی داشته اند.
اما فیلم نتوانسته است از ورطه هلاک یکی از کلیشه های سینمای ایران خود را خارج کند. آنهم اینکه بچه ای که در آستانه دنیا آمدن است مانع موفقیت و رشد شخصیتهای اصلی داستان است و باز هم فیلمساز ما، یک نیاز بدیهی کشور و یکی از اصلی ترین مولفه های قدرت کشورش را به یک بحران تبدیل کرده و عملا فیلمش پیامهایی ناامیدکننده نسبت به فرزندآوری داده است.
فصل هرس/ مستند/ ساخته لقمان خالدی
محمدصادق باطنی: «فصل هرس» مستندی است پرتره که به ماجرای کشف داروی ضدسرطان توسط فردی به نام «قاسم تک دهقان» می پردازد. دهقان مدعی است دارویی کشف کرده که می تواند همه سرطانها را برطرف کند. همچنین دهقان به دلیل نگرانی اش از دزدیه شدن فرمول دارو، قبل از ثبت به دنبال پیدا کردن شخص یا موسسه ای قابل اعتماد است. بخش دیگری از اثر هم به صحت ادعای دهقان راجع به آثار دارویش بر سرطان می گذرد. آخرین ساخته لقمان خالدی، مستندی است چهره نگار که با شیوه ای مشاهده ای به همراهی و جستجوی سوژه اش می پردازد. دوربین فیلم گاهی مشغول ثبت لحظات زندگی دهقان است و گاهی در تعقیب او و در تمام این لحظات گاهی در شرایطی به ظاهر نمایشی اطلاعات را از او و اطرافیانش می گیرد و گاهی دوربین از وقایع دور می ایستد و موقعیتهای محض پیش آمده را تصویربرداری می کند. نکته ای که در اثر بسیار جذاب می نماید همراهی مستندساز در طول زمان با سوژه است که این همراهی تحولها و پستی و بلندی جذابی را در زندگی دهقان می آفریند و سختی های وی برای تصمیم گیری راجع به ابداعش مخاطب را در تمام طول اثر همراه می کند. از سوی دیگر ظاهر غیر آکادمیک دهقان و موقعیتهای آکادمیکی که در آن قرار می گیرد، موقعیت متضادی ایجاد می کند که گاهی مخاطب را به خنده وا می دارد و گاهی هم به فکر و حسرت فرو می برد. گویا فضای فیلم به یک فانتزی بزرگ می نماید که مخاطب هی به دنبال اثبات غیرواقعی بودن این دارو و این آدم است، اما در طول اثر دائما حقایقی بر مخاطب آشکار می شود که این فضا را واقعی جلوه می دهد. به نحوی که در غیرقابل باورترین زمان و موقعیت ممکن مخاطب با تحقق یکی از دیرینه ترین آرزوهای انسان و یکی از بزرگترین کشفیات تاریخ بشر مواجه می شود. فیلم فصل هرس فیلم ساده ای است که اتفاقی بسیار بزرگ و عجیب را روایت می کند و اقتضائات گونه خود را هم خوب می شناسد. مستندی که توانست جایزه بهترین مستند جشنواره سینماحقیقت را کسب کند و در جشنواره فجر هم مورد توجه مخاطبین قرار بگیرد.